حیوان، «فارغ از تاریخ» زندگی میکند و در بندِ گذشته نیست. امّا انسان موجودیست تاریخی که هیچگاه از خاطراتِ خود جدا نمیشود.حیوان در لحظه چنان به سر میبَرَد که به همین لحظه نیز نمیاندیشد، و انسان نه تنها به لحظهی کنونی که به تمامِ لحظههای رفته و حتی نیامده هم نظر دارد.
بارِ همهی گذشته را بر دوش داشتن و با حافظهای همیشه فعّال زیستن، هر جانداری را از پا در میآوَرَد.
همانگونه که بدنِ ما پس از یک روز بیداری، به یک شب خواب نیاز دارد، روانِ ما نیز در کنارِ هشیاری، نیازمندِ فراموشکاری ست. میانِ هشیاری و فراموشکاری باید تعادل برقرار باشد.
امروزه روانشناسان (اغلب) برای رهایی از تشویش و دستیابی به آرامش، فراموشکاری را تجویز میکنند. در واقع به مددِ دارو و حرفهای مخدّر، دردمندان را به بیخیالی و وادادگی فرا میخوانند و بس.
آیا این بازگشت به حیوانیّت نیست؟
فراموشکاری بهقولِ نیچه باید «کوشا» و «کُنشگر» باشد، نه کاهل و بیکُنش!
فراموشکاری در انسان باید حالتی انسانی داشته باشد، نه حیوانی!
مگر میتوان به کسي که در بنبستِ زندگیاش فرو مانده است گفت: اصلاً این بنبست را فراموش کن و بگیر راحت بخواب! آن بیچاره هر چقدر هم که قرص بخورد و لالایی بشنود، مگر مشکلاش حلّ میشود؟ مگر به کارزارِ زندگی برمیگردد؟
روانشناس باید آنجا که «وجدانِ بد» به برانگیختنِ «حسِّ گناه» میآید، از یکسو «فراموشکاریِ کوشا» را به جریان بیندازد و از دیگرسو «حافظهی اراده» را در جهتی صعودی، تقویت کند.
هیچچیزي دردآورتر از حافظه نیست، امّا چه باک! آنجا که پای تعهد و ارزش در میان باشد، درد باید کشید و لذّتِ رنجِ معنادار را باید چشید.
نیچه سخنی جاودانه دارد که به نامِ دیگران رقم خورده است: «آنچه خاطر را بر رنج میشورانَد، وجودِ رنج به خودیِ خود نيست، بلکه بیمعنايیِ آن است.»
روانشناس باید معنابخشِ زندگیها باشد، نه مخدّرِ دردها!
این بدفهمی است که روانشناسان را عملهی آسایش بدانیم! و روانشناس خود را عملهی آسایش بداند!
ما می توانیم، معنابخشِ زندگى خود باشيم، نه مخدرِ دردهايمان!
باید دانست کجا فراموشکار بود و کجا هوشیار! چه فراموشکاری و چه هوشیاریمان اگر نابهجا باشد، زندگی را باختهایم! ما نمیخواهیم آنچنان سر به فراموشکاری بسپاریم که به حیوانات بپیوندیم، و نه اینکه از فرطِ یادآوری و خودآگاهی و روشنبینی درهمبشکنیم.
یک جانِ بیدار به خواب هم نیاز دارد.
امّا امروزه خیلِ خفتگان، نیازمندِ بانگِ بیداریاند!
اکنون بیحسّی چنان فراگیر شده که حتا خشم را باید غنیمت شمرد!
گذشته را فراموش نمى كنند… تكميل ميكنند.