مسئله اصلی این است که در هر لحظه انسان زندگی را تجربه کند و به عبارتی زندگی را زیست کند.
متاسفانه تجربههای ناقص در زندگی موجب شده که کلمات زیادی برای جدا کردن انسان از زندگی شکل بگیرد و ما هم ندانسته از نقش این کلمات در جدایی ما از زندگیمان بیخبریم. مثلا در بسیاری موارد کلمه «آینده» ما را از زندگی جدا میکند. وقتی شما با مشکلی مواجه میشوید و با خودتان قرار میگذارید که در هفته آینده به آن میپردازید، به نوعی از مواجه شدن با مشکل دارید فرار میکنید.
از این واژهها فراوانند و در هر زبانی وجود دارند:
انتظار، امید، ناامیدی، آرزو، پیش بینی، ایدهآل، شانس، حسرت، افسوس، قسمت، ایکاش، زمان، وعده، فکر کردن و… نمونههای دیگری از این واژهها هستند.
در زندگی روزمره این واژهها جداکننده ما از زندگیاند.
واژههای دنیای نزیسته!
این واژهها انسان را از زندگی بیرون میکشد و در نتیجه کیفیت زندگی انسان به شدت پایین میآید.
برعکس واژههایی مثل مواجه شدن، ابراز، تعهد و… انسان را وسط زندگی میبرد.
در واقع با واژههایی که روزانه استفاده میکنیم یا در زندگی هستیم و یا بیرون از زندگی، و هر یک از این دو حالت کیفیت بودن ما را به شدت متفاوت میکند.
طوری که از کلمات استفاده میکنید، تعیین کننده کیفیت زندگیتان است. طوری که اتفاقات را تعریف میکنید، طوری که شکایت میکنید، طوری که از خودتان میگویید و حتی طوری که اینجا کامنت میگذارید بیان دیگری از کیفیت زندگیتان است!
ما با زبان وکلمات زندگی را معنا میکنیم و بنابراین استفاده از واژههای مختلف، درگاه یک زندگی متفاوت است.